ساندرا برده

Sergio Umbria

من یک دختر پانزده ساله بودم
شیرین و لطیف مانند گل مزرعه
او هرگز فکر نمی کرد که آن روز زندگی خود را تغییر دهد

دو مرد ، معصومیت زن خود را نوشیدند
ذهن وحشی آنها را به کوه بردند
در آنجا از او سوء استفاده کردند

آنها احساس کردند آنچه انجام می دهند بهترین است
او می خواست پوست خود را پاره کند ، احساس انزجار شد
او هرگز فکر نمی کرد که یک اتفاق مشابه در خانه او رخ داده است
پدر و مادرش کشته شدند

یک زن به خاطر حرص و آز خود برخی از مردان را رهبری کرد
چه کسی دستور تجاوز به مادر را در مقابل داد
از طرف شوهرش ، پس از آن دستور قتل آنها را داد

او به دنبال پشتیبانی بود و این قسمت را پیدا کرد
من سوگند می خورم که از هر اتفاقی که برای آن روز افتاده انتقام می گیرم
اما من بدترین دشمنان را می خواهم ، روح سیاه
به نام شر

من مسئولیت خواهر هشت ساله او را دارم که در پایان با او روبرو شدم
من از بزرگ شدن ، اسمش لیسبت ، توسط کسانی که بی روح هستند باردار هستم
بدون اینکه زیاد فکر کنید ، او با مارولو به پایدار رفت و سقط کرد.

پس از پانزده سال ، روزی رسیده است که انتقام وی را اجرا کند
اول آن زن و مردانی بودند که والدینش را به قتل رساندند
سپس مردانی که این قتل را انجام داده اند

لیسبت به همراه فرزندان این زن رسید ، او پسر را تحقیر کرد ، و سپس او را به قتل رساند
وقتی دختر زن را لمس کردم ، او از آنجا عبور کرد ، لیسبب
و گلوله در قلب او رفت و او را بی جان گذاشت
در حالی که دختر زن فرار کرد
در آنجا بود که ساندرا فهمید که او فقط برده شر است

هرگز از انتقام رها نشو ، آن انتقام را به تنهایی بخاطر بسپار
روح را بکش و آن را مسموم کن ، اوه ساندرا ، شما فقط قربانی نفرت خود بودید
هرگز از انتقام رها نشو ، آن انتقام را به تنهایی بخاطر بسپار
روح را می کشد و آن را مسموم می کند ، کسی که به شر اجازه می دهد وارد قلب او شود
این فقط خود را از بین می برد

Tracker

All lyrics are property and copyright of their owners. All lyrics provided for educational purposes only.